- پديده خون بازي
مورد استفاده دانشجويان علوم اجتماعي ، روانشناسي و علوم
تربيتي
دسته: علوم
اجتماعي
بازديد: 1 بار
فرمت فايل: doc
حجم فايل: 469 كيلوبايت
تعداد صفحات فايل: 19پديده خون بازي در حجم 19 صفحه و در قالب word و قابل
ويرايش و داراي منابع و با قسمتي از متن زير:مقدمه
خون بازي؛ پديده اي كه هنوز آن را نمي شناسيم
تمام حرفشان اين است كه مي خواهيم به آرامش برسيم. مي
گويند درد كشيدن باعث مي شود فكرمان از مشكلات پيش رو آزاد شود.
حس رهايي، تسكين اضطراب، كاهش فشار رواني و مواردي از اين دست همه
در زمره دلايلي هستند كه نوجوانان براي توجيه آنچه خودشان به آن
«خون بازي» مي گويند، استفاده مي كنند. اما خون بازي چيست و اين
پديده چرا در حال افزايش در ميان نوجوانان است؟تمام حرفشان اين است كه ميخواهيم به آرامش برسيم.
ميگويند درد كشيدن باعث ميشود فكرمان از مشكلات پيشرو آزاد
شود. حس رهايي، تسكين اضطراب، كاهش فشار رواني و مواردي از اين
دست همه در زمره دلايلي هستند كه نوجوانان براي توجيه آنچه خودشان
به آن «خونبازي» ميگويند، استفاده ميكنند. اما خونبازي چيست و
اين پديده چرا در حال افزايش در ميان نوجوانان است؟ آسيبهاي
اجتماعي در مدارس كه زنگ خطر آن مدتهاست به صدا در آمده اينبار
فراتر از اعتياد، فضاي مجازي، دوستي با جنس مخالف و عرفانهاي
كاذب، بهسمت خودكشي و در جديدترين نوع خود، خونبازي دانشآموزان
متمايل شده است.اگر درگذشته يادگاري نوشتن روي تنه درختان با
اجسام تيز عمل زشت و ناپسند مرسومي بود، حالا اين يادگاري
نويسي با اجسام تيز پارا فراتر گذاشته است و به تن و بدن دختران
نوجوان رسيدهاست. پرگار، سوزن تهگرد، تيغ اصلاح و هرچيز تيز
ديگر ميتواند وسيله مناسبي باشد كه با آن بتوانند با آن دست و
پاهايشان را آنطور كه ميخواهند به شكلهاي مختلف خطخطي كنند.
خطخطهايي كه حتما همراه با خونريزي همراه است و حتي گاهي نياز
به پانسمان پيدا ميكند. اما برخي به اين سطح هم راضي نميشوند
و با داغ كردن وسيله تيزشان و يا سوزاندن محل خراشيده شده
با خاكستر سيگار يادگاريهايشان را پررنگتر
ميكنند.سلامت روان جامعه دچار مشكل شده است. در حالي كه برخي به
دلايلي گوناگون، از شكست عشقي تا افزايش فالوئرهاي خود در
شبكههاي اجتماعي به بازي با احساسات ديگران يا بروز رفتارهاي
ناهنجار روي ميآورند، بعضي ديگر فقط به دنبال خارج شدن از فضايي
به اين رفتارهاي اختلالي روي ميآورند كه ناشي از عدم درك صحيح
آنهاست. پديده موسوم به «خونبازي» كه چندي است ميان دختران نوجوان
شايع شده شايد هر دو روي موضوع را در بر گرفته باشد.خونبازي چيست؟
خونبازي يا به تعبيري خودزني شايد براي پديدههاي ديگري
هم به كار برود اما آنچه مدنظر اين گروه از نوجوانان است خط
انداختن با تيغ بر روي پوست دست و پاست. اگر دستهاي نوجواناني را
كه خونبازي ميكنند ببينيد پر است از خطوط عميق و سطحي تيغ كه
تازه يا كهنهاند. بسته به ماجرايي كه وادارشان كرده تا اين كنش
را انجام بدهند تعداد خط انداختنها متفاوت است.حتي شايد تنها به دست و پا اكتفا نكنند و جاهاي ديگر
بدنشان را هم بخراشند و خطرناكتر اينكه ممكن است براي عميقتر
زدن وسوسه شوند. ويدئويي كه اخيراً در فضاي مجازي منتشر شده و اين
تصاوير را نشان ميدهد گوياي اين رفتارهايي است كه شناخت بيشتر آن
نياز به بررسي جامعهشناختي اين پديده دارد. اين پديده كه در ميان
نوجوانان و بيشتر دختران نوجوان دوره متوسطه ديده ميشود ميتواند
به لحاظ جامعهشناختي دلايل متعددي داشته باشد.نسلي كه متفاوت شده است
بايد بپذيريم كه شكاف نسلي سال به سال نهتنها عميقتر
ميشود بلكه فاصله نسلي هم ديگر طبق تعاريف جمعيتشناختي قابل
تحليل نيست. اگر به عقيده جمعيت شناسان در گذشته هر 10 سال يك
نسل عوض ميشد در حال حاضر بايد مبناي تعريف نسل را بيش از آنكه
كمي ببينيم به صورت كيفي مورد بررسي قرار دهيم. اگر ذهنيت نسلي
را مبنايي بر اين تعريف بگيريم چه بسا نسل هر پنج سال يا حتي
كمتر تغيير كند.كريستوفر بالس بر همين اساس از مفهومي به نام «ابژه نسلي»
ياد ميكند كه عبارت است از شخص، مكان، شيء يا رويدادي كه از نظر
فرد، نمايانگر و نشان دهنده نسل اوست و به يادآوردنش احساسي از
نسل خود او را در ذهنش زنده ميكند. به نظر بالس نسل عبارت است از
مجموعهاي از انسانها كه ابژههاي نسلي مشترك و مشابهي
دارند.پكريستوفر بالس معتقد است كساني كه از ابژههاي معيني
برخوردار شده، آن ابژهها را به خوبي درك كردهاند و در نتيجه
اكنون به آهستگي بينشي درباره واقعيت اجتماعي براي خود به وجود
آوردهاند يك نسل را تشكيل ميدهند. او همچنين ابژههاي نسلي را
زيرمجموعه ابژههاي فرهنگي ميداند و ابژههاي نسلي را
پديدههايي ميداند كه براي ايجاد حس هويت نسلي به كار
ميروند.اين ابژهها ميتواند از نظر نسلهاي ديگر آنقدر عجيب و
متفاوت باشد كه منجر به گسستها و انقطاع نسلي شود و هيچ گونه
درك مشتركي ميان آنها معنا و مفهوم نداشته باشد. به عبارت ديگر
گسستها در وضعيتي شكل ميگيرد كه نسلها امكان تعامل و رابطه با
يكديگر را از دست ميدهند، ضمن آنكه گسست نسلي به موقعيتي اطلاق
ميشود كه حداقل توافق فرهنگي و اجتماعي وجود دارد.مهمترين دلايلي كه نوجوانان براي خونبازي يا همان تيغ
زدن روي پوست دست و پا بيان ميكنند تنهايي است. امروزه مشغله
والدين آنقدر زياد شده كه كمتر پيش ميآيد اعضاي خانواده در كنار
هم باشند. اين موضوع در عين اينكه يكي از مظاهر مدرنيته محسوب
ميشود و به دليل مشغله بالاي افراد خانوادهها رخ داده است به
خاطر نبود گفتمان مشترك بين نسلها نيز هست.زندگي روزمره نوجوانان امروزي كه اغلب خواهر و برادري هم
ندارند در تعامل رودررو و مستقيم نيست. آنها ممكن است تعاملات
گستردهاي در شبكههاي اجتماعي داشته باشند اما اغلب در برقراري
يك ارتباط ساده و رودررو با پدر و مادر و معلمان خود عاجزند.
بيشتر وقت اين نوجوانان با دوستان و همسالاني سپري ميشود كه دچار
شرايط مشابهي هستند.نبود امكان تعامل موثر كه خود ميتواند دلايلي براي
خشونتهاي رواني، كلامي و فيزيكي شود اين حلقه را تنگتر ميكند و
همان ارتباطات محدود و ناقص را تحت تاثير قرار ميدهد.بخشي از نوجواناني كه به اصطلاح روي دست و پاي خود خط
مياندازند براي رهايي از فشارها و خشونتهاي محيط به اين جايگزين
رسيدهاند و آنطور كه در ويدئوهاي منتشرشده قابل مشاهده است،
آنها معتقدند: «درد باعث ميشه مشكلاتمونو فراموش كنيم و فكرمون از
مسائل آزاد بشه.»و حالا كه اغلب نوجوانان امروزي تعاملاتشان به همنسلان
خلاصه ميشود اين رفتار را از هم ياد ميگيرند و از آنجا كه
ميتوان اين رفتار را در ميان ابژههاي اين نسل در نظر گرفت شايد
از منظر افرادي كه به لحاظ نسلي متفاوتاند معنايي نداشته باشد
اما براي خودشان يك حركت شناخته شده است. رفتهرفته آنقدر
فراواني اين رفتار افزايش يافته كه به عنوان يك پديده اجتماعي
بايد در نظر گرفته شود و مورد مطالعه و پژوهش قرار
بگيرد.بدن؛ جولانگاه تغيير
نوجواني دورهاي است براي تغيير و اعلام حضور. اين دوره
از زندگي نه يك حالت كه يك عبور است، گذاري از كودكي به بزرگسالي
و از همين رو بسياري از تغييرات رفتاري افراد در اين دوره قابل
تشخيص است. فرانسوا دولتو به زيبايي دوران نوجواني را به خرچنگي
بدون پوشش تشبيه كرده است.نوجوانان به واسطه سبك زندگي متفاوتي كه اختيار كردهاند،
زندگي روزمره آنها، شيوه ديدن و تفكر، لباس پوشيدن، رفتار كردن و
فكر كردن منحصر به خود را دارند. در اين دوره از زندگي بدن شخص
بهطور ناگهاني تغيير ميكند و بدن گذرگاه اصلي تمامي تغييرات در
اين دوره از زندگي است.تغييراتي كه در بدن آنها شكل ميگيرد به منبعي براي
اضطراب تبديل ميشود. نوجوان براي غلبه بر اين موضوع سعي ميكند
ظاهر خود را تغيير دهد به همين دليل لباسش براي او به اهرم اصلي
هويتش بدل ميشود. آنها به دنبال هويتهايي موقت ميگردند تا
بتوانند تغييرات موقتي بدنشان را مخفي كنند. اتاق نوجوانان يكي
ديگر از عناصر اصلي هويتي آنهاست.در واقع براي آنها به نوعي يك عضو بدن به حساب ميآيد.
بعضاً پيش ميآيد كه آنها روي در اتاق خود علامت ورود ممنوع را
نصب ميكنند، صداي ضبط خود را بلند ميكنند و اگر پدر يا مادر
وارد اتاق شوند با آنها برخورد تندي ميكنند. ممكن است حتي دعوا و
مرافعه راه انداخته و والدين خود را متهم به نقض حريم خصوصيشان
كنند.بروز اولين نشانههاي جنسيتي در نوجوانان سبب تغيير اساسي
در رابطه آنها با پدر يا مادرشان ميشود. دوران بلوغ ممكن است سبب
شود آنها تا حدي با والدينشان فاصله بگيرند و ديدي كه به
والدينشان دارند دستخوش تغيير شود. گاهي پيش ميآيد دختران در اين
سن مثلاً به پدرشان شكايت كنند كه چرا موقع غذا خوردن صدا ميدهد
يا پسران تمايل به كوچكترين تماس فيزيكي با والدينشان نداشته
باشند.خاوير پومرو، روانشناس، در كتاب خود با عنوان هيجانهاي
افراطي در دوران نوجواني عنوان ميكند كه تغييرات فيزيكي در دوران
نوجواني را ميتوان در وهله اول به صورت «فاصله گرفتن از بدن خود»
مانند امتناع از استحمام و در ادامه «تلاش براي كنترل بدن خود» در
رفتارهايي مانند خالكوبي، گوشواره، مشكلات تغذيه و… تعريف
كرد.ميشل فيز بر خلاف نظر سايرين، در كتاب خود اين مساله را
مطرح ميكند كه به هيچ عنوان نبايد اينگونه تصور كرد كه تغييرات
بدن در دوراني نوجواني الزاماً استرس و اضطراب را به نوجوان تحميل
ميكند. پسران با رشد بدنشان و دختران با شكلگيري اولين اشكال
زنانه در بدن خود خوشحال شده و اعتماد به نفسشان بالا
ميرود.بررسيها نشان ميدهد در نتيجه تاثير عميق ارزشهاي
فرهنگي حاكم بر جامعه، وضعيت ظاهر جسماني در دوره نوجواني از
اهميت خاصي برخوردار ميشود، يعني نوجوانان به شدت نسبت به تصويري
كه از بدن خود ميبينند حساس ميشوند.تحقيقات متعددي در زمينه رابطه ميان بلوغ، تصوير از بدن و
عزت نفس نوجوانان در غرب به عمل آمده است كه نشان ميدهد دختراني
كه نسبت به شكل ظاهري بدن خود يا وزن خود ابراز نارضايتي
كردهاند، نسبت به آنان كه تصوير مثبتي از بدن خود در سر داشتند،
از عزتنفس پايين تري برخوردار بودند.افراد جوان كه مرحله بلوغ خود را پشت سر ميگذارند،
معمولاً تلاش ميكنند تا خود را هر چه بيشتر به شرايط ايدهآل
الگوهاي فرهنگي كه از سوي رسانههاي جمعي تبليغ ميشوند نزديك
كنند.اما ناهنجاري، مشكلات و ناراحتيها زماني آغاز ميشود كه
دوران بلوغ به خوبي سپري نشده و نوجوان با تغييرات مورد نظر در
بدن خود نميتواند به درستي كنار بيايد. خونبازي و ايجاد
خراشهاي ناهنجار بر بدن نيز ميتواند نوعي بيگانگي با بدن باشد،
بدني كه نه شرايط اجتماعي و نه آموزشها و فضاي خانواده نتوانسته
اين بيگانگي را از بين ببرد.اين رفتار را اگر بخواهيم از منظر جامعهشناسي بدن مورد
بررسي قرار دهيم ميتواند يكي از دلايش همين ازخودبيگانگي باشد.
نوجوان با بدن جديد خودش كه ناشي از تحولات دوران نوجواني و بلوغ
است كنار نميآيد و بهواسطه اينكه همين تغييرات او را خجالتي و
گوشهگير كرده نميتواند دلايل واقع بينانهاي براي آن از محيط
اطراف خود كسب كند و بر همين اساس گاهي به تنفر از بدنش منجر
ميشود.تنفر از بدن نيز رفتارهاي خشونت آميز و خودآزارانهاي را
به همراه دارد كه خونبازي يا خودزني يكي از همين رفتارهاست.
نوجوان بدن خود را به واسطه اين خطوط دردناك تنبيه ميكند و براي
رهايي از اين نوع ازخودبيگانگي به كنشهاي خودآزارانه رو
ميآورد.
چهارشنبه ۲۴ آبان ۹۶ | ۲۱:۲۴ ۲۷ بازديد