- تحقيق درباره جوانان و نوجوانان در كربلا
فهرست مطالب
مقدمه
ويژگيهاي جوانان كربلا
1. ايمان راسخ:
2. بصيرت:
3. وفاداري:
4. ادب:
5. جوانمردي:
6. پايبندي به احكام و ارزشها:
7. رشادت:
8. صبر و استقامت:
9. ايثار و فداكاري:
10. شجاعت و شهامت:
شرح حال برخي از جوانان و نوجوانان كربلا
1- عباس بن علي (عليه السلام):
2- علي بن حسين، امام زين العابدين (سجاد) (عليهالسلام):
3- علي بن الحسين (علي اكبر عليه السلام):
4- عبدالله بن علي (عليه السلام
5- عثمان بن علي (عليه السلام):
6- جعفر بن علي (عليه السلام):
7- ابوبكر بن علي (عليه السلام):
8- قاسم بن الحسن (عليه السلام):
9- ابوبكر بن الحسن (عليه السلام
10- عبدالله بن الحسن (عليه السلام):
11- عون بن عبدالله:
12- محمدبن عبدالله:
13- عبدالله بن مسلم:
14- محمد بن مسلم:
15- عبدالرحمن بن عقيل:
16- جعفر بن عقيل:
17- سيف بن الحارث «الهمداني»
18- مالك بن عبدالله «الهمداني»
19- شبيب
20- عائذ بن مجمع
21- عمرو بن قرظه:
22- عمرو بن جناده:
23 و 24- عبدالله و عبدالرحمن بن عروه:
25 و 26- وهب و همسرش (هانيه)
27 و 28- عبدالله و عبيدالله بن يزيد:
29- عبدالرحمن بن مسعود:
30- عمار بن حسان
31- حبشي بن قيس بن سلمه:
نتيجه گيريمقدمه
گرچه در كارنامه حيات اجتماعي بشر، حماسههاي بسيار بزرگي در طول تاريخ به ثبت رسيده است، اما به اعتراف بسياري از صاحبنظران، هيچ يك از رخدادهاي تاريخي قابل مقايسه با حماسه عاشوراي امام حسين عليه السلام نيست. در تمام حركتهاي بزرگ اصلاحطلبانه و انقلابهاي رهاييبخش حساسترين مسئوليتها بر عهده نيروهاي توانمند جوان قرار داده ميشود. در نهضت عاشورا نيز مهمترين و سرنوشتسازترين نقشها را نيروهاي جوان عهده دار بودند كه طي آن هفتاد و دو تن از بهترين مردان شهيد شدند.
امام رضا (عليهالسلام) به «ريان ابن شبيب» فرمود: «اي پسر شبيب! هجده نفر از ما بنيهاشم در كربلا شهيد شدند كه در روي زمين نظير نداشتند. اين هجده نفر به استثناي فرمانده لايق و پيشواي عاليقدر خود امام حسين (عليهالسلام) كه پنجاه وهفتساله بود، همه جوان بودند؛ جوانان سي و پنجساله و كمتر تا نوجوانان دوازده ساله و ده ساله! ساير جانبازان كربلا نيز اكثرا نسل جوان بودند. در حقيقت ميتوان گفت اكثريت فداكاران قهرمان كربلا را جوانان تشكيل ميدادند».[1]
به گفته منابع، برخي از آنان سخت و برخي ديگر عادي ميجنگيدند و گروهي همانند عبدالله بن حسن (عليهالسلام) با سپر كردن دست، به دفاع از امام ميپرداختند؛ آنان همچنان كه آگاهانه و بدون اكراه به كاروان امام پيوسته بودند، با شور و شوق و عشق و ايمان و اخلاص پا به عرصه نبرد ميگذاشتند.
آنها علاوه بر ايفاي نقش رزمي، در زمينه فرهنگي نيز فعال بودند و آن را مقدم بر نبرد دانسته، ابتدا به مقابله با تهاجم فرهنگي دشمن و سپس در قالب رجزها و اشعار به معرفي امام (عليهالسلام) و زدودن غبار جهل و ناداني كوفيان پرداختند.
از اقدام آنها در معرفي پيامبر (ص) و امامشان معلوم ميشود كه تبليغات سوء و هجمه فرهنگي دشمن شخصيت آنها را ترور كرده و از آنان چهرهاي غير واقعي به مردم ارائه داده است و همان تهاجم فرهنگي بوده كه زمينه تهاجم نظامي را فراهم كرده و ميزبان را با شمشير آخته به استقبال ميهمان برده است؛ چنانكه از موضوع قرار گرفتن دفاع و حمايت از دين و امام در تبليغ دين استفاده ميشود كه تصور و انديشه سپاه كوفه از حضور حسين بن علي و يارانش در ميدان نبرد دستيابي بر اهداف دنيوي و مادي بوده و او بر خليفه مسلمين خروج كرده است. دستگاه حكومتي يزيد هم از ابتدا بر اين امر واقف بود كه بايد حسين و يارانش را ياغي، آشوبگر، خارجي و خشونتطلب و خود را پاسدار صلح و امنيت و حامي دين و منافع مردم معرفي كند. از اين روست كه با گستاخي تمام، حسين (عليهالسلام) و يارانش، سپاه كفر و يزيد و لشكريانش، سپاه اسلام خوانده ميشوند، چنانكه وقتي دستور حمله بر سپاه حسين بن علي (عليهالسلام) صادر ميشود، فرياد عمربنسعد بلند شده و خطاب به سپاهيان يزيدبنمعاويه ميگويد:
«يا خيل الله اركبي و بالجنه ابشري»؛ اي سپاهيان خدا! بر مركب سوار شويد و به بهشت دل خوش داريد.[2]يزيديان را سپاه خدا دانسته، وعده بهشت ميدهند، ولي حسين بن علي (عليهالسلام) را بشارت آتش و جهنم، فرياد به نام حق «يا حسين! ابشر بالنار؛ اي حسين! به آتش بشارتت باد».[3] از حلقوم ناپاك عبدالله بن حوزه به گوش رسد و اسيران دربند جهل و ناداني، همچنان ناآگاه. در چنين شرايطي براي ياران و سپاهيان حسين بن علي (عليهالسلام) درد ناشي از نيزه و شمشير، گواراتر از جهل و ناداني مردم بود. از اين رو مسئوليت تبليغ و آگاه كردن مردم، براي آنان وظيفه و جهادي ديگر در جبهه فرهنگي به شمار ميآمد كه همزمان در حضور در جبهه نظامي، در آن جبهه نيز حضوري فعال داشتند و چنان كه اشاره كرديم، قبل از مقابله نظامي به مبارزه با تهاجم فرهنگي برخاسته و در آن شرايط بحراني و دشوار، در فرصتهايي هرچند كوتاه، با ايراد رجزهاي روشنگرانه و هدف دار خود به بيان حقايق و واقعيتها پرداختند و بهانه ندانستن و نشناختن را از كوفيان گرفتند.
هنگامي كه يزيد بن معاويه شرافت و فضيلت را لگدكوب ميكرد، اين جوانان فداكار مردانه قيام كردند. سيماي جواني اين جوانان پر شور و از جان گذشته تا هميشه در تاريخ رستاخيز حسيني ميدرخشد. آري چهره تابناك آن جوانان بود كه تلؤلؤ خاص قيام تاريخي حسين (عليهالسلام) را در دل قرنها بهيادگار باقي نهاد.ويژگيهاي جوانان كربلا
موفقيت در انجام مسؤوليتهاي خطيري كه بر عهده يكايك ياران امام حسين (عليهالسلام) در كربلا نهاده شده بود، جز از طريق آراسته بودن به فضيلتهاي والاي انساني و الهي امكانپذير نميباشد. بدون شك وجود مجموعه اي از صفات و ويژگيهاي برجسته انساني در جوانان و نوجوانان كربلا بود كه آنان را به عنوان دلاورمردان تاريخ و اسوه همه ايثارگران بعد از خود در طول تاريخ زنده نگهداشته و جاودانه كرده است. در اينجا به برخي از ويژگيهاي جواناني كه تا آخرين قطره خون خويش از رهبري و اهداف والاي اين نهضت دفاع كردند، اشاره ميشود. اميد كه اين نوشتار ناچيز به آشنايي بيشتر نسل جوان جامعه اسلامي با اسوه و الگوهاي جاودان نهضت عظيم عاشورا كمك نمايد.
1. ايمان راسخ:
جوانان پاكباز عاشورا به دليل پرورش در دامان خانوادههاي مؤمن و پرهيزكار، به كاملترين مراحل ايمان دست يافته و در راه حاكميت احكام الهي آماده شهادت بودند.
وقتي امام حسين (عليهالسلام) در مسير كربلا در منزل «قصر بني مقاتل» به دنبال خوابي كه ديده بودند، جمله «انالله و انا اليه راجعون» را بر زبان آوردند. «علي اكبر» جلو رفت و علت را جويا شد. حضرت فرمود: «اسب سواري جلو من در خواب ظاهر شد و گفت: اين قوم شبانگاه در حركت است و مرگ به استقبالشان ميآيد.» علي اكبر گفت: «پدرم! آيا ما بر حق نيستيم؟» حضرت فرمود: «سوگند به خدا كه ما برحقيم» علي اكبر گفت: «پس ما را باكي از مرگ نيست».[4]
بديهي است اينگونه از خود گذشتگي حكايت والاي يقين و ايمان دارد. لذا وقتي علياكبر به عنوان اولين شهيد از بنيهاشم عازم ميدان شدند، در توصيف ويژگيهاي اخلاقي و كمالات بلند الهي او فرمودند: پروردگارا شاهد باش كه به مبارزه اين مردم ستمگر جواني را، كه شبيهترين مردم از نظر خلقت و اخلاق و گفتار به رسول تو بود، فرستاديم و ما هرگاه اشتياق ديدار پيامبرت را پيدا ميكرديم به چهره او نگاه ميكرديم.[5]
در شب عاشورا نيز وقتي امام حسينعليه السلام به اصحاب خود مژده شهادت در راه خدا ميدادند، ناگهان حضرت قاسم، فرزند امام مجتبيعليه السلام رو امام كرده فرمودند: عموجان! آيا اين فيض بزرگ شامل حال من نيز خواهد شد؟! امام حسينعليه السلام در حاليكه سخت تحت تاثير برادرزاده مهربان قرار گرفته بود، از او پرسيدند: پسرم مرگ در كام تو چه طعمي دارد؟ عرض كرد: مرگ در راه حق براي من شيرينتر از عسل است! آنگاه امامعليه السلام فرمودند: آري به خدا سوگند تو نيز يكي از كساني خواهي بود كه فردا به فيض عظيم شهادت نائل ميآيي. وي از شنيدن اين خبر بسيار خوشحال گشت
سه شنبه ۲۸ آذر ۹۶ | ۲۳:۰۵ ۳۴ بازديد